*قبل از ازدواج*
مرد:دیگه نمیتونم منتظر بمونم.
زن:میخوای از پیشت برم؟
مرد:فکرشم نکن.
زن:منو دوست داری؟
شنبه: همون لحظه ای که وارد دانشکده
شدم متوجه نگاه سنگینش شدم. هرجا که می رفتم اونو می دیدم یک بار که از جلوی هم دراومدیم نزدیک بود به هم بخوریم صداشو نازک کرد و گفت: «ببخشید»